تیتر خبرها
Phenomenology
روایت ادبیات نظری پدیدارشناسی

مروری بر ادبیات نظری پدیدارشناسی

مروری بر ادبیات نظری پدیدارشناسی

 

واژه “Phenomenon” از ریشه یونانی “Pheinein” گرفته شده که به معنای نمایش دادن و نشان دادن است و آن را پدیدار‌شناسی نیز ترجمه کرده‌اند. واژه “Phenomenon” در فرهنگ وبستر به معنای یک شی یا یک جنبه و نمود (Aspect) شناخته شده از طریق حواس، نه از طریق تفکر “آمده” است.[1]

در اصطلاح پدیدار‌شناسی، عبارت از مطالعه پدبدار است. پدیده یعنی آن چیزی که پدیدار و آشکار و هویدا می‌شود.[2] پدیدار‌شناسی منحصرا به ساختارها و فعالیت‌های آگاهی بشر می‌پردازد و پیش‌فرض اصلی آن این است که دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم در آگاهی یا در کله‌های ما خلق شده است و دنیای خارج با اینکه وجود دارد فقط از طریق آگاهی ما معنا پیدا می‌کند.[3]

پدیدار‌شناسی را در عصر حاضر، ادموند هوسرل (Edmund Husserl: 1853-1938)، فیلسوف مشهور، بنیان نهاد و کاربرد اصول فلسفی پدیدار‌شناسی در روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی را آلفرد شوتز (Alfred Schutz: 1899-1959)، شاگرد هوسرل، پایه‌گذاری کرد و قوام داد.[4] جامعه‌شناسی پدیده‌شناختی در گسترده‌ترین سطح، به آن جامعه‌شناسی اطلاق می‌شود که بر پایه پدیده‌شناسی فلسفی عمل می‌کند. این‌گونه جامعه‌شناسی می‌کوشد بی‌آنکه آسیب چندانی به سرچشمه‌های اصلی‌اش برساند، اصول پدیده‌شناسی فلسفی را در مسائل جامعه‌شناختی به کار بندد.[5] گفته‌های اساسی جامعه‌شناسی پدیداری را می‌توان در دو مورد زیر خلاصه کرد:

1- انتقاد از گرایش‌ها و رویکردهای جامعه‌شناسی رسمی (خصوصا پوزیتیویسم)؛

2- تمایز بین ذهن و عین، یعنی در تحلیل‌ها باید به معانی و عنصر ذهنی توجه داشت و نظریه عینیت از دیدگاه پوزیتیویست‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دهد.[6]

ادموند هوسرل و افکار او

در پدیدار‌شناسی هوسرل، ابتدا به ظواهر شیء پی می‌بریم. این معنای طبیعی واقعیت است، در صورتی که واقعیت شیء آن چیزی است که در پشت حجاب مفاهیم فرهنگی و حجاب‌های تاریخی، ملی یا طبقاتی قرار دارد.[7] کنش‌گران پیوسته در فراگرد فعال و بسیار پیچیده‌ای از سامان بخشیدن به جهان درگیرند، با این همه آن‌ها غالبا نمی‌دانند که دارند جهان اجتماعی‌شان را سامان می‌بخشند و از همین روی در مورد این جهان تردید روا نمی‌دارند. به نظر هوسرل این همان قضیه کلی “دیدگاه طبیعی” است. هوسرل این دیدگاه طبیعی را مانع کشف فراگردهای پدیده‌شناختی می‌دانست. عناصر بنیادی آگاهی از دید کنش‌گران پنهانند و پدیده‌شناسان اگر نتوانند بر رویکرد طبیعی‌شان غلبه کنند، نمی‌توانند این عناصر را کشف کنند.[8] چنین معرفتی زمانی حاصل می‌شود که آنچه را معمولا فرض می‌کنیم می‌دانیم، کنار بگذاریم و فرایند شناخت آن را دنبال کنیم. این کنار گذاشتن معرفت‌مان گاهی اوقات تقلیل پدیدار‌شناسی و گاهی در پرانتز قرار دادن یا تعلیق وجود (اپوخه: Epoche) نامیده می‌شود.[9]

شاید بتوان رویکرد پدیدار‌شناختی هوسرل را در قواعد زیر خلاصه کرد:

1- نگاه دقیق به اشیاء، آن‌گونه که بر ما ظاهر می‌شوند؛

2- اپوخه یا تحلیل پدیدار‌شناسانه به معنی عدول از روش‌های معمول مشاهده و کنار گذاشتن فرض‌های رایج؛

3- توصیف پدیده مورد بررسی، نه توضیح آن؛ (زیرا توضیح منوط به قضاوت است و باید تا زمانی که کلیه مدارک و شواهد جمع‌آوری نشده‌اند به تعویق افتد.)

4- هم‌تراز کردن پدیده‌ها بدین معنا که در ابتدای بررسی، همه پدیده‌ها باید به طور برابر، واقعی تلقی شوند. این نگرش مانع آن می‌شود که محقق پدیده‌ای را واقعی‌تر از پدیده دیگر فرض نماید و به طور خلاصه به معنای آن است که بگذاریم پدیده مورد بررسی ظواهر خود را نشان دهد؛

5- جستجوی اشکال ساختاری یا ثابت‌های پدیده مورد بررسی.[10]

مفاهیم اساسی پدیدار‌شناسی

1)   مفهوم آگاهی یا وجدان؛ از اساسی‌ترین مفاهیمی است که مورد توجه همه پدیدار‌شناسان قرار گرفته است. این مفهوم نه فقط ضمیر یا وجدان، بلکه ماهیت و سرشت ما از خودمان و از جهان زندگی و روابط میان وجدان‌ها را شامل می‌شود. مفهوم آگاهی در پدیدار‌شناسی هوسرل، آگاهی به چیزی است که شامل فرایند آگاه بودن و موضوع آگاهی است که به صور گوناگون مانند به خاطر آوردن، درک کردن، فهمیدن و ارزیابی کردن ظاهر می‌شود.[11]

2)   نیت‌دار بودن یا جنبه ارادی آگاهی انسان (قصدمندی)؛ ساده‌ترین تعریف قصدمندی آن است که بگوییم هیچ آگاهی وجود ندارد مگر آنکه به سوی شیئی هدایت شود. به عبارت دیگر، آگاهی از چیزی مطرح است، نه آگاهی به طور مطلق.

3)   نگرش طبیعی؛ (ذیل افکار هوسرل با عنوان قضیه کلی “دیدگاه طبیعی” تعریف شد.)

4)   مفهوم جهان زندگی؛ جهان زندگی، حیات روزمره ما در این جهان است که در خلال آن خود را در هر لحظه زندگی خویشتن می‌یابیم. تجربه ما از این جهان (روزمره زندگی) یک ادراک ساده و غیرعلمی است که مقدمه و مبنای علم تحقیقی است.

5)   ذهن مشترک یا میان‌ذهنیت؛ (در ادامه در بخش “کنش اجتماعی” توضیح داده خواهد شد).

6)   جهان فرهنگی؛ از دیدگاه هوسرل، فرهنگ، ترکیب ذهنیت‌های متعالی است از تجربیاتی که همه افراد فهمیده‌اند. بنابراین من (جوهر فردی) در ارتباط با اذهان دیگر، از طریق جهان زندگی، میان‌ذهنیتی را به وجود می‌آورد که از طریق آن، جهان فرهنگی، یعنی جهان ویژه هستی بشری شکل می‌گیرد.[12]

آلفرد شوتز و افکارش

آلفرد شوتز، شاگرد هوسرل، کار خود را با انتقاد از ماکس وبر آغاز کرد و سپس از ترکیب آراء وبر و هوسرل، پدیدار‌شناسی اجتماعی را بنیان نهاد. به نظر شوتز، وبر درست دریافته بود که مفهوم رفتار عبارت است از معنایی که آن رفتار در نزد فرد دارد،[13] اما نتوانسته بود میان معانی ذهنی و عینی تمایز قائل شود و (چرا) این نکته را روشن نساخت که تنها بافت‌های معنایی عینی را می‌توان مورد کنکاش قرار داد.[14]

تفسیر افکار شوتز

از مهم‌ترین مباحث جامعه‌شناسی پدیداری شوتز می‌توان به عناوین زیر اشاره کرد:

الف) واقعیت اجتماعی؛ به نظر شوتز واقعیت اجتماعی، با توجه به اینکه تا چه اندازه در حوزه شناخت و کنترل انسان باشد، می‌تواند به چهار قلمرو متفاوت تقسیم شود.

1- واقعیت‌های ناشی از تجربه مستقیم (Umvelt): که به صورتی هستند که آن‌ها را در احساس عام همه‌گیر مشاهده می‌کنیم.

واقعیت‌های غیرمستقیم خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:

2- واقعیت‌های مربوط به جهان معاصرین که در حضور نیستند (Mitwelt).

3- واقعیات مربوط به جهان پیشینیان یا اجداد من (Worwelt).

4- واقعیت‌های مربوط به جهان جانشین‌های من یا آیندگان (Falgwelt).

پی بردن به واقعیت‌های غیرمستقیم به این صورت تحقق می‌پذیرد که جهان گذشتگان را از طریق تولیدات آن‌ها و جهان معاصرین را هم از طریق مشاهده مستقیم و هم از طریق تولیدات آن‌ها می‌شناسیم و می‌توانیم این جهت‌گیری را به جهان جانشینان به صورت پیش‌بینی بسط دهیم.[15]

ب) کنش اجتماعی؛ کنش اجتماعی انسان از نظر شوتز در فرایند میان‌ذهنی رخ می‌دهد. روابط میان‌ذهنی عبارت از فرایندی است که فرد نیات، اهداف و معانی اعمال و کنش‌های خود و دیگران را مبنای روابط متقابل خود قرار می‌دهد. ارکان روابط میان‌ذهنی عبارت‌اند از:

1- فهم: به معنی درک و تفسیر انسان از نیات و اهداف خود و دیگران است.

2- ساخت فرهنگی یا جهان حیاتی: مفهوم جهان حیاتی از نظر شوتز، چهارچوب فرهنگی و ازپیش تعیین‌شده زندگی اجتماعی و تاثیر آن بر افکار و کنش‌های دیگران را دربر می‌گیرد. این چهارچوب، از نظر زمانی پیش از ما وجود داشته و بعد از ما نیز وجود خواهد داشت. این چهارچوب، مسیر‌های کنش ازپیش آماده‌شده، راه‌حل‌های مسایل و تفسیر‌هایی از جهان اجتماعی و نظایر آن را در اختیار کنش‌گران می‌گذارد. بنابراین جهان حیاتی تمامی نمونه‌سازی‌هایی را شامل می‌شود که همه تجارب، دانش و کردار انسان‌ها بر پایه آن‌ها استوارند.[16]

ج- معانی (Meaning)؛ به نظر شوتز معانی به این راجع‌اند که کنش‌گران چگونه تعیین می‌کنند که کدام یک از جنبه‌های جهان اجتماعی برایشان اهمیت دارند، و به دو نوع قابل تقسیم‌اند:

الف) معانی ذهنی: به این معنا که ما از طریق ساخت ذهنی و مستقل واقعیت، برخی عناصر واقعیت را با معنی می‌انگاریم (ساخت ذهنی فرد، تعریفی از واقعیت ارائه می‌کند). هر چند این فراگرد در جهان زندگی روزانه اهمیت دارد ولی شوتز به خاطر انفرادی بودن شدید این فراگرد آن را قابل بررسی علمی نمی‌دانست.

ب)معانی عینی: آن رشته از معانی است که در کل فرهنگ وجود دارند و دارایی مشترک جمع کنش‌گران به شمار می‌آیند و جامعه‌شناسی می‌تواند آن‌ها را بررسی علمی کند. به همین دلیل این‌گونه معانی برای شوتز اهمیت اصلی داشتند.[17]

د- انگیزه‌ها (Motives)؛ انگیزه‌ها دلایلی برای کنش فرد به شمار می‌آیند. و از نظر شوتز می‌توانند مانند معانی به دو دسته ذهنی و عینی تقسیم شوند.

الف) انگیزه‌های تا آنکه (ذهنی)- (In-Order-To): دلایلی که انجام سلسله کنش‌هایی را در آینده نوید می‌دهد و تا وقوع رخداد، ذهنی خواهند ماند و به همین دلیل نیز قابلیت شناخت علمی و آزمون عینی از نظر جامعه‌شناسی را نخواهند داشت.

ب) انگیزه‌های برای آنکه (عینی)- (Because): این انگیزه‌ها که مربوط به دلایل پیشین و علل مقدم بر یک کنش است، معمولا قابل مطالعه علمی و آزمون عینی‌اند. برای مثال مطالعه علل روانی و یا عوامل پرورشی خانوادگی در زندگی.[18]

در واقع می‌توان گفت که شوتز به بررسی “انگیزه‌های برای آنکه” نیز مانند “انگیزه‌های تا آنکه”چندان رغبتی نداشت. این هر دو نوع انگیزه برای شوتز که می‌خواست فضای معنایی مشترک انسان‌ها را مورد بررسی قرار دهد، بس ذهنی و فردگرایانه‌اند.[19]

دشواری تفسیر نظریه شوتز و علل آن

تفسیر نظریه شوتز از بسیاری جهات بسیار دشوارتر از تفسیر کار بیشتر نظریه‌پردازان دیگر است چون:

1- شوتز، شاید انتزاعی‌ترین نظریه‌پرداز، در میان نظریه‌پردازان (جامعه‌شناسی) باشد. دیگران بسیار بیشتر از شوتز به جهان تجربی پرداخته‌اند.

2- نظریه شوتز در بستر یک سنت فلسفی جریان دارد که با جامعه‌شناسی بیگانه است و به دشواری می‌توان آن را به زبان جامعه‌شناسی برگرداند.

3- شاید مهم‌ترین دلیل دشواری نظریه شوتز، گسیختگی عمده در تفکرش است. هر چند که او بینش‌های فلسفی متعددی را در زمینه یک رشته قضایای گسترده مطرح ساخت، اما تنها برخی از این قضایا را قابل بررسی علمی جامعه‌شناختی می‌شناخت. به همین دلیل در بررسی کارهای شوتز نخست باید میان آنچه که قابل بررسی علمی جامعه‌شناختی است و آنچه که قابل بررسی علمی نیست، تمایز قائل شویم.[20]

انواع جامعه‌شناسی پدیداری

جامعه‌شناسی پدیدار‌شناسی امروزه خود به انواع و شاخه‌هایی تقسیم شده که چهار نوع آن از اهمیت بیشتری برخوردار است، اگرچه همگی در جستجوی نوع واحدی از جامعه‌شناسی هستند.

1-   نوع اول را می‌توان پدیدار‌شناسی به معنای باز و گسترده آن دانست. در این نوع دانسته یا ندانسته، همان دید فلسفی پدیدار‌شناسی مورد استفاده قرار می‌گیرد و عمدتا بر تقدم آگاهی و معانی ذهنی در تفسیر عمل اجتماعی تاکید می‌شود. صاحب‌نظرانی چون وبر، مید، کولی و توماس را به این جریان منسوب می‌دانند.

2-   شاخه دوم به‌وضوح رویکرد فلسفه پدیدار‌شناختی را به‌عنوان پایه کار خود در نظر می‌گیرد. این جریان به پیروی از نظریات شوتز‌ نوعی جامعه‌شناسی پدیدار‌شناسانه را بنا می‌کند که شوتز بر اساس آن مفهوم کنش و روش وبر را در ساختن نمونه‌ای عالی روشن کرده است. این نوع جامعه‌شناسی عمدتا توسط برگر و لاکمن ادامه یافته است.

3-   نوع سوم نیز از نظر پدیدار‌شناسی بر اساس ساخت‌های جهان زندگی بنا شده، لیکن چیزی را به کار می‌گیرد که می‌توان آن را شیوه برخورد پدیدار‌شناختی نامید. این نوع سوم را که با نام جامعه‌شناسی تاملی طبقه‌بندی شده است، می‌توان صورت فلسفی افراطی از نوع جامعه‌شناسی گلدنر دانست. با استنتاج از نظرات هوسرل، مرلوپونتی و گارفینگل می‌توان گفت که این روش حاکی از پذیرفتن این امر است که جامعه‌شناسی به جهان زندگی مورد مطالعه بسیار نزدیک است.

4-   نوع چهارم یا روش‌شناسی مردمی، ارتباط روشن و مشخصی هم با جامعه‌شناسی و هم با پدیدار‌شناسی دارد، بدین معنی که با طرح برنامه پژوهشی در مسائل مورد نظر پدیدار‌شناسی و جامعه‌شناسی تغییر شکل می‌دهد و بدون آنکه به هیچکدام خللی وارد کند آن‌ها را به نحوی باهم ترکیب می‌کند که خود زمینه‌های مطالعاتی منحصر به فرد و مستقلی را تشکیل می‌دهد.[21]

بخشی از مقاله آقای بختیاری

[1]. پرتوی، پروین؛ پدیدارشناسی مکان، تهران، هنر، 1387، چاپ اول، ص17.

[2]. دارتینگ، آندره؛ پدیدارشناسی چیست؟، محمود توالی، تهران، سمت، 1376، چاپ دوم، ص3.

[3]. کرایب، یان؛ نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، عباس مخبر، تهران، آگه، 1381، ص124.

[4]. توسلی، غلامعباس؛ نظریه‌های جامعه‌شناسی، تهران، سمت، 1388، چاپ پانزدهم، ص336.

[5]. ریتزر، جورج؛ نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1389، چاپ پانزدهم، ص325.

[6]. ادیبی، حسین و انصاری، عبدالمعبود؛ نظریه‌های جامعه شناسی، تهران، جامعه، 1358، چاپ اول، ص268.

[7]. تنهایی، حسین ابوالحسن؛ درآمدی بر مکاتب و نظریه‌های جامعه‌شناسی، تهران، مرندیز، 1379، چاپ چهارم، ص340.

[8]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص326.

[9]. کرایب، یان؛ پیشین، ص125.

[10]. پرتوی، پروین؛ پیشین، ص37.

[11]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص353.

[12]. همان، ص358.

[13]. همان، ص359.

[14]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص350.

[15]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص362.

[16]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص343.

[17]. همان، ص350.

[18]. تنهایی، حسین ابوالحسن؛ پیشین، ص361.

[19]. ریتزر، جورج؛ پیشین، ص351.

[20]. همان، ص353.

[21]. توسلی، غلامعباس؛ پیشین، ص373-371.

 

مطالب مرتبط

#دکتر محسن مرادی 

#دکتر آیدا میرالماسی

 

از کپی کردن مطالب سایت یا کانال بدون ذکر منبع خودداری شود.

آدرس کانال تلگرام: https://telegram.me/analysisacademy

آدرس پیج اینستاگرام   https://www.instagram.com/analysisacademy

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *