تیتر خبرها
روش شناسی علمی هایدگر

روش شناسی علمی هایدگر

رویکرد پدیدارشناسی هایدگر تنها یک پارادایم فلسفی، یک نظریه، نقد یا نظام انديشمندی صرف نیست. این رویکرد یک روش شناسی ممتاز برای بررسی جهان اجتماعی فراروی محققان علوم انسانی و اجتماعی ارایه می دهد.در زیر مهمترین اصول روش شناختی رویکرد هایدگری فهرست می شوند:

  • مهمترین و بنیادی ترین موضوع معرفتی انسان سؤالی است که به هستی و انسان ساکن در آن بر می گردد. هستی چیست؟ هستی انسان چیست؟ جهانی که در آن انسان گرفتار شده است، چگونه است؟ چه طور می توان به این سوال ها معرفت پیدا کرد کرد.
  • سوال های علوم انسانی نباید با روشهای علوم طبیعی مطالعه شده و تنها به ابژه های عینی ( از نظر هستی شناختی ابژه های دست دوم) بپردازند. در وهله اول، علوم طبیعی مطلقا از همه ابعاد از علوم انسانی جداست و در وهله ی دوم، ابژه های ذهنی بر ایژه های عینی اولویت هستی شناختی دارند. جهان مقدمتا در نه انسان ساخته می شود.
  • جهان ذهنی به عنوان جهان متقدم بر جهان عینی، جهانی انتزاعی، غیر قابل بررسی و دسترس ناپذیر نیست بلکه جهان ذهنی نیز دارای عینیت است و عینیت های آن در جلوه های صوری ابژه های عینی منعکس می شود
  • ذهنیت حقیقت بوده و دارای اصالت است؛ معنا بر اساس چنین ذهنیتی به دنیای پیرامون انسانها از سوی خود انسانها بخشیده می شود.
  • هیچ معنایی خارج از هستی انسان و تلقی وی از آن وجود ندارد؛ بنابراین، معرفت شناسی منوط، مشروط و مقید به معناکاوی هستی های انسانی است. انسان نمی تواند به هستی خود به شکلی انفصالی بپردازد؛ معرفت به معنای انسانی آن باید از درون فرآیند معنابخشی خود انسان دنبال شود.
  • معرفت عینی که در پوشش اثبات گرایی به کشف ماهیت (به ظاهر بشری انسان) و طبیعت فیزیکی نایل شده است، علم ابژه شناسی است نه سوژه شناسی. معرفت به طبیعت است نه هستی انسان از این رو، عینیت معیاری است وهم آلود برای درک جهان انسانی۔
  • هر گونه شناختی دریاب انسان باید از درون باشد؛ اثبات گرایی با تأکید بر ابعاد بیرونی شده، عینی شده و خارجی شده ی انسان، شناخت تحریف شده ای از وی به دست می دهد.
  • تنها معیار ارزیابی کیفیت معنا، خود معنا است؛ به این ترتیب که انسان به مثابه ی موجودی معناساز، تنها داور معانی است که خودش برساخته است. از آنجا که این معانی به طور ذهنی برساخته شده اند، پس، ذهنیت تنها معیار ارزیابی نهایی خواهد بود.
  • هدف علوم انسانی هایدگری دستیابی به تفهم است نه تبيين على؛ از این رویکرد، قوانین جهان شمول فرازمان و فرامکانی وجود ندارند که به سبک اثبات گرایی) کشف پذیر، پیش بینی پذیر و کنترل پذیر باشند. با این وجود، می توان از نظام معنایی مشترک انسان ها که فهم پذیر، تفسیرپذیر، تأویل پذیر و قابل اعتماد است، صحبت کرد
  • هیچ معرفت عینی فارغ از ارزش ها وجود ندارد. معرفت عبارت است از پیش فهمی وابسته به پس زمینه های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی ما، هرگونه تجربه ای پیشتر تفسیر شده است و هر تفسیری در فرآیند تفسیرهای متعدد به پیش تفسیرهای دیگر تبدیل خواهد شد. معرفت ما دریاب جهان دارای شکلی پیش ساختاری است.
  • جهان اجتماعی هایدگری، جهانی شناور، سیال، در حال شدن و تفهم سازی است، برخلاف جهان پیش ساخته و از پیش موجودی که اثبات گرایی مدعی آن است. معرفت ما درباب جهان در خلال زمان پدید آمده و ماهیتی زمان مند و بستر مند دارد.
  • زبان، خانه ی هستی است؛ خانه ای که واژگان و کلمه ها نگهبانان آن هستند. بر این اساس، زبان دارای اهمیت هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی است؛ زبان برترین، کلیدی ترین و مهمترین ابزار ورود به دنیای درونی سوژدها است. از این رو، آن دسته از فنونی که زبان محور هستند، مانند مصاحبه های عمیق و نظایر آن، در بررسی جهان اجتماعی نقش اساسی دارند.
  • چرخه ی تأویلی یک راهبرد پژوهشی است که با استفاده از آن می توان به درک منسجم، دورانی، مارپیچی و تکاملی از پدیده های اجتماعی دست یافت.

روش شناسی کیفی یا به عبارت دیگر روش شناسی (های) غیراثبات گرا، تنها شیوه های عملی دستیابی به معرفتا ز جهان اجتماعی هستند.

منبع
Horrigan-Kelly M, Millar M, Dowling M. Understanding the Key Tenets of Heidegger’s Philosophy for Interpretive Phenomenological Research. International Journal of Qualitative Methods. December 2016.

 

خواندن مقالات زیر را به عزیزان توصیه می کنم

 

از کپی کردن مطالب سایت یا کانال بدون ذکر منبع خودداری شود.

آدرس کانال تلگرام: https://telegram.me/analysisacademy

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *