تحقیق انتقادی چیست؟
شکل های اثبات گرا و تفسیری تحقیق، در بسیاری از گرایش های مدیریت و تجارت به طور نسبی شناخته شده اند؛ اما تحقيق انتقادی این گونه نیست. تحقيق انتقادی از رواج کمتری برخوردار است؛ هر چند شواهد از افزایش تحقیق های انتقادی حکایت دارند. برای نمونه، جلسه های مطالعات مدیریتی در انگلستان در حوزه مدیریت، دیگر به طور کامل شناخته شده اند. در زمینه سیستم های اطلاعاتی نیز از سال ۲۰۰۱، شمار متعددی از مجله ها به تحقیق های انتقادی اختصاص یافته است (بروک، ۲۰۰۲؛ کوانسی و ریچاردسون، ۲۰۰۶؛ تروکس و هو کرافت”، ۲۰۰۱) .
واقعیت آن است که تحقیق انتقادی بیش از مقدار کنونی می تواند به تجارت و مدیریت کمک کند؛ اما ظرفیت های کامل آن در آینده خود را نمایان خواهد کرد. تحقیق های تفسیری و تحقيق انتقادی از بسیاری لحاظ شبیه یکدیگرند. برای نمونه، بیشتر تحقیق ها بیشتر بر ظهور هرمنوتیک دوگانه در علوم اجتماعی اذعان دارند (به عبارت دیگر، تحقیق اجتماعی نسبت به موضوع مورد مطالعه خود در رابطه فرد- فرد (سوژه – سوژه) قرار می گیرد) . پیش فرض های معرفت شناختی تفسیرگرایی، تا اندازه زیادی درباره تحقیق انتقادی نیز صادق است. با وجود این، تحقیق انتقادی در مقایسه با تحقیق تفسیری چارچوب متمایزی دارد.
تحقيق انتقادی بر این فرض استوار است که واقعیت های اجتماعی به لحاظ تاریخی در کنار یکدیگر قرار می گیرند. به عبارت دیگر، آنها توسط افراد تولید و باز تولید می شوند. با وجود این، آگاهانه به روشی عمل کنند تا شرایط اقتصادی و اجتماعی خود را تغییر دهند. محققان انتقادی معتقدند توانایی مردم در انجام این کارها با شکل های مختلفی از قوانین اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محدود می شود؛ بنابراین، همه تفسیرها در هر موقعیت اجتماعی وزن و ارزش یکسانی ندارند. برخی از تفسيرها بیش از تفسیرهای دیگر ترجیح داده می شوند و گاهی اوقات توسط یک نفر یا گروهی از مردم بر دیگری تحمیل می گردند).
نقش و وظیفه اصلی تحقیق انتقادی، ماهیت انتقادی اجتماعی آن است که از طریق شرایط به ظاهر محدود و ناخوشایند، موقعیت حاضر روشن می شود. تصور می شود شرایط اجتماعی حاضر، مانع دستیابی به روشنگری، عدالت و آزادی می گردد. مطلوب محقق انتقادی برخلاف محققان تفسیر گرا (که صرفا توصیف دانش و عقاید حاضر است)، به چالش کشاندن باورها، ارزش ها و پیش فرض های رایجی است که امکان دارد در نظر افراد (مورد مطالعه)بدیهی فرض شود.
“کارتون” نقد اجتماعی را چنین تعریف می کند: نقد بیانگر تفکر درباره نظامی از محدودیت هاست که توسط انسان ایجاد شده است. مواردی نظیر فشار مخرب(نابهنجاری) که افراد یا گروهی از افراد و یا نژاد بشر به عنوان یک کل، در روند خودسازی تسلیم آن می شوند.
البته، اگر کسی مانند یک محقق انتقادی قصد داشته باشد وضعیت اجتماعی حاضر را نقد کند، برای انجام این کار باید مجموعه ای از اصول را در اختیار داشته باشد. از این رو، تقریبا تمام محققان انتقادی، اصول اخلاقی مشخصی دارند که انگیزه کار تحقیقی آنها را فراهم می کند. محقق انتقادی، مدافع ارزش های اخلاقی مانند دموکراسی باز، فرصت های برابر و حفظ محیط زیست است .
محققان انتقادی افزون بر نقد وضعیت اجتماعی، ممکن است پیشنهادهایی هم برای بهبود وضعیت فعلی داشته باشند. میزان اصلاحات اجتماعی که ممکن است یک محقق انتقادی پیشنهاد دهد، به طور قابل توجهی با یکدیگر متفاوتند؛ اما مفهوم واژه رهایی (آزادی اجتماعی) بیشتر توسط یک گروه از دانشمندان مکتب فرانکفورت ارائه شده است.
این واژه در فرهنگ لغت آکسفورد چنین تعریف شده است: “آزاد کردن از محدودیت های به ویژه از محدویت های حقوقی، اجتماعی و سیاسی.” از قید بردگی آزاد شدن، نخستین معنایی است که در فرهنگ لغت برای این واژه بیان شده است (سوانز و استیونسون”، ۲۰۰۴). این واژه که از سوی محققان انتقادی مکتب فرانکفورت بسط داده شده است، به رهایی مردم از قیدها، عقاید و پیشداوری های باطل و نادرست گفته می شود.
“رهایی فرایندی است که از طریق آن، افراد و گروهها از قید شرایط سرکوبگر اجتماعی و ایدئولوژیکی آزاد می گردند؛ به ویژه مواردی که محدودیت های اجتماعی غیرضروری، بر توسعه و تحقق آگاهی انسان ایجاد می کنند” (الوسون و ویلموت، ۱۹۹۷).
“یورگن هابرماس” شناخته شده ترین عضو مكتب فرانکفورت است. وی نظریه کنش ارتباطی را ارائه داد که به استدلال او، بنیان توسعه جوامع مدرن است (هابرماس، ۱۹۸۴).
“پیر بوردیو” یکی دیگر از نظریه پردازان انتقادی است. بوردیو جامعه شناس فرانسوی بود که بر قدرت نظام های نمادین و سلطه آنها بر ساخت واقعیت تمرکز داشت .بوردیو مفاهیمی مانند سرمایه اجتماعی و فرهنگی و سرمایه نمادین را معرفی کرد. برای نمونه، سرمایه نمادین، به منابعی اطلاق می شود که فرد با توجه به شهرت، اعتبار و جایگاه خود به آنها دسترسی پیدا می کند.
“میشل فوکو” یکی دیگر از نظریه پردازان انتقادی معروف است. وی روابط میان قدرت، دانش و گفتمان را بررسی می کند (فوکو، ۱۹۷۲). او خود را “یک متخصص در زمینه تاریخ نظامهای فکری” می داند (مکی، ۱۳: ۲۰۰۰).
یکی از مدل های خوب بررسی رویکرد انتقادی در تجارت و مدیریت، اثر “آلوسون و دیتز”است (آلوسون و دیتز، ۲۰۰۰). “بارت”(2002) به تاثیرگذاری دانشمندانی در مدیریت منابع انسانی پرداخته است که از ایده های میشل فوکو بهره گرفته اند. “کوپر” (2002) با استفاده از تفکرات بوردیو، حسابداری انتقادی در اسکاتلند را بررسی کرده است. مقاله های “مایرز و بانگ” (۱۹۹۷) و “نونیاما و لی”(۱۹۹۷) نیز مدل هایی از بهره گیری از رویکرد هابرماسی در تحقیق انتقادی سیستم های اطلاعاتی است.
مطالب مرتبط
نکات مهم برای نوشتن مقاله با رویکرد کیفی
از کپی کردن مطالب سایت یا کانال بدون ذکر منبع خودداری شود لطفا خلاقیت داشته باشید.
آدرس کانال تلگرام: https://telegram.me/analysisacademy