تیتر خبرها

انواع پارادایم های تحقیق

انواع پارادایم های تحقیق

مقدمه:
 

جهان ما ،جهان تفاوتها و شباهتها است .اما درک شباهت و تفاوت بدون بنیانی که این دو را  برخود استوار گرداند ممکن نیست .آن چیزی که شباهتها و تفاوت را ممکن می سازد و برای ما  شبکه ای از روابط تشابهی را ترسیم می کند پارادایم است.
اصطلاح پارادایم در حوزه های مختلفی از علوم در جهت تحلیل واقعیت ها بکار گرفته شده است و حتی با ارائه تفسیر متفاوتی از پارادایم حضور همزمان چند پارادایم موازی را در یک دوره تاریخی ممکن دانسته اند.
تعاریف و تقسیم بندی های متعددی از پارادایم ارئه شده است ولی در ادبیات علم سازمان و مدیریت ،پارادایم ها به :اثبات گرایی،تفسیری،تئوری انتقادی،فیمینیسم ،پست مدرنیسم و تئوری آشوب تقسیم بندی می گردد.
وا‍ژگان کلیدی: پارادایم،هستی شناسی،شناخت شناسی،روش شناسی

 

واژۀ «پارادایم» برای اولین بار در زبان انگلیسی در قرن پانزدهم به معنای «مثال یا الگو» به کار ‏رفته و در لغتنامه دانشگاه وبستر،پارادایم را معادل الگو و مدل تعریف کرده است . اما با توجه به نگاه توماس کوهن ،چنین معادلهایی به نظر مناسب نمی آید بر این اسا س از پارادایم تعاریف مختلفی ارائه شده است که راهنمای کنش(action) افراد در زندگی شخصی،علمی و اجتماعی قرار می گیرد.
این باورها در سه رکن اصلی هر پارادایم یعنی هستی شناسی،شناخت شناسی و روش شناسی متجلی است.
پارادایم:
معنای عام پارادایم (منشا اصول و مقررات ) ومعنای خاص آن سرمشق می باشد.
پارادایم در معنای تحت الفظی نوعی سرمشق یا الگوی مثال است.
اصطلاحی است که در فلسفه علم بکار گرفته می شود و مقصود از آن ،اصولی است که بر بینش ما نسبت به چیزها و جهان حاکم است.
مشتمل است بر مفرضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها که اعضای جامعه علمی خاص آنها پذیرفته و بکار می گیرند.
مجموعه ای از باورها ، پیش فرضهای  بنیادی که در هستی شناسی،شناخت شناسی و روش شناسی متجلی می شود.

 

خصوصیات  پارادایم:
۱- هنگام ظهور یک پارادایم جدید ، توانمندیهایی که متکی بر قواعد گذشته شکل گرفته اند ، از بین خواهند رفت و همه صرفنظر از جایگاه خود در پارادایم قبلی می بایستی از صفر شروع کنند.(پارادایم جدید ، فرصتهای جدیدی برای همه و از جمله سازمانهایی که حتی از قبل نامی از آنها نبوده بوجود خواهد آمد .دوران انتقال پارادایم یک دوران استثنایی برای شکار فرصتها است.
۲- خصوصیت بعدی پارادایم آن است که با ایجاد یک چارچوب نگرشی، برداشتها، پیش فرضهای انسان به شدت تاثیر می گذارند،تا حدی که پایبندان به پارادایم را از درک حقایق خارج از پارادایم محروم می سازد. این ویژگی سبب می شود تا نوآوری و خلاقیت در فضای پارادایم تنها به مرزهای آن محدود گردد.

 

مشکل پارادایم:
این است که تا زمانیکه پارادایم خود را به عنوان واقعیت در نظر بگیریم ، نمی توانیم پارادایم دیگران را بفهمیم.
تعاریف ارکان پارادایم
۱-هستی شناسی: ماهیت واقعیت(چگونگی درک جهان)
۲- شناخت شناسی: رابطه بین پژوهشگر، عینی و ذهنی
۳-روش شناسی:مجمو عه ای از رهنمودها برای انجام پژوهش(چگونگی گردآوری داده ها و اطلاعات)
۴-شیوه: ابزاری برای گردآوری و تحلیل داده های پژوهشی

تقسیم بندی پارادایم ها در ادبیات علم سازمان و مدیریت:
۱-اثبات گرایی(positivist)
۲-تفسیری(iterprotive)
۳-تئوری انتقادی(critical theory)
۴-فیمینیست(femenist)
۵-پست مدرنیسم(postmodernism)
۶-تئوری آشوب(chas theory)

 

توضیح انواع پارادایم:

 

پارادایم اثبات گرایی(positivist):
در این نظریه ادعای نیل به شناخت غیر از شیوه های اثبات تجربی است و فقط تبیین حدود و روشهای علمی مدنظر است.
هستی شناسی پارادایم اثبات گرایی ادعا بر اتکای به قوانین و حقایق جهان شمول به تبیین پدیده های اجتماعی می پردازد.
در روش شناسی نیز اثبات گرایی بر واقعیت های قابل مشاهده و آزمون پذیر استوار است.
ااین نظریه ریشه در افکار نیوتن ، دکارت و کنت … دارد ، که اثبات گرایی را به عنوان ابزار درک جهان اجتماعی پایه گذاری و اعتبار بخشیده اند.

 

پارادایم تفسیری(interprotive)
بر طبق اثر ماکس وبر و اصطلاح کلیدی وی (درون فهمی)یا فهم همدلانه استوار است ، در این روش فرد و انگیزه هایش جایگاه مهمی پیدا می کند و معنی و علل انجام یک عمل با توجه به ارزشهای گروه یا زمان می توان تفسیر کرد.
در پارادایم تفسیری نمی توان با عدد رابطه متغیرها را بیان کرد و یک فضای بیان و توضیح و تفسیر است همچنین پارادایم تفسیری روشهای اکتشافی است و می خواهد آن معنایی که اتفاق افتاده است را توصیف دقیقتر نماید.
مثال موضوع هسته ای ایران که تبدیل به یک موضوع سیاسی در مجامع بین المللی شده است.
هستی شناسی تفسیری: جهان را سازه ای مرکب از واقعیات چندگانه می بیند.پژوهشگر ،رویکردی استقرایی(از جز به کل رسیدن) به پژوهش دارد و برای تبیین هایی از پدیده مورد بررسی در آن بطور طبیعی فعالیت می کند،نه جهان آزمایشگاهی،آغاز می کند و می تواند به عنوان زیر بنای نظریه پردازی و تولید نظریه استفاده شود. این نگاه را با تئوری آغاز و سپس تئوری را در جهان تجربی آزمون می کند در تضاد است.
شناخت شناسی تفسیری: پژوهشگر به منظور تحقق درون فهمی به محیط اجتماعی وارد می شود . یکی از نقش آفرینان اجتماعی تبدیل می گردد.رابطه بین پژوهشگر و آزمودنی(یعنی :نقش آفرینان اجتماعی، پاسخ دهندگان، مشارکت کنندگانذو یا مصاحبه شوندگان بر عکس پارادایم اثبات گرا ذهنی است نه عینیو لذا پژوهشگر با آزمودنی رابطه ذهنی برقرار می کند و درون اذهان آزمودنی ها نفوذ می کند و صرفا بر دریافت ذهنیات آزمودنی ها از طریق پرسشنامه تکیه نمی کند.
روش شناسی تفسیری: نوعی روش شناسی کیفی است و شیوه های گردآوری داده ها عبارتند از:
الف)مشاهده مشارکتی  ب)مصاحبه های عمیق   ج)مطالعات موردی  د)گرو ههای کانون  ه)پژوهش دریابنده
برعکس پاردایم اثبات گرایی که در پی درک پدیده از نگاه بیرونی است از منظر درونی به درک پدیده می پردازد.نگاه درونی باعث شناسایی واقعیت هایچند گانه می شود زیرا دیدگاهها همه نقش آفرینان مدنظر قرار گرفته و به نحو برابر ارزش داده می شود.
اصطلاحات مورد استفاده در پارادایم تفسیری عبارتند از :دیدگاه ایده نگاری،مشارکت کنندگان ،پاسخ دهندگان،درون نگری، کنش و واکنش متقابل،تحلیل تئوری مفهوم سازی بنیادی، تحلیل محتوا و کثرت گرایی.

 

 

پارادایم انتقادی(critical theory):


برای مطالعه اندیشه مارکسیستی تاسیس شد. بنابراین این پارادایم برای انجام پژوهش هایی ضروری است که گروههای سرکوب شده را از سرکوب آزاد خواهد کرد و بدان طریق شرایط اجتماعی شان را تغییر خواهد کرد. کاربرد تئوری انتقادی در کنار پارادایم تفسیری به نوعی هم افزایی(synergy) منجر می شود اما با اثبات گرایی قرابتی ندارد زیرا ریشه در جهان واقعی دارد و افراد را به عنوان اشخاصی می پندارند که می اندشند تا از خود واکنش نشان دهند نه افرادی که از قواعد و رویه های تعریف شده تبعیت می کنند. تئوری انتقادی مدعی است پژوهش باید منجر به برخی تغییرات شود.
پژوهشگرانی که پارادایم تئوری مفهوم سازی بنیادی را در پیش میگیرند اثبات گرایی را به علت نگاه هستی شناسانه از یک جامعه ثابت و ساختارمند (که از قواعد تبعیت می کند که هم رفتار را نظم میدهد و هم راهنمایی می کند) مورد نقد قرار می دهند.
تئوری انتقادی پاردایم تفسیری را نیز به علت اینکه همه نظرها را به یک اندازه ارزش می دهد بجای اینکه از پژوهش برای تقویت بیشتر گروههای اقلیت استفاده کند به باد انتقاد می گیرد.پژوهشگران انتقادی پژوهش را ابزاری برای منتفع ساختن جهان و تغییر شرایط خصوصا برای سرکوب شده ها می دانند.
هستس شناسی انتقادی: واقعیتی که قابل درک فرض می شود واقعیتی منعطف است و هاله ای از عوامل اجتماعی ،سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و….آن را احاطه کرده و سپس آن را درون مجموعه ای از ساختارهایی قرار داده اند که در حال حاضر به شکل نامناسب عنوان واقعیت به خود گرفته است واقعیتی که طبیعی و لایتغیر قلمداد می شود.
این تئوری مدعی است جهان، پدیده پیچیده ای است که از طریق ساختارهای آشکار و پنهان قدرت سامان یافته است (صاحبان قدرت واقعیات را می سازند گروه های اقلیت نقشی در ساخت این واقعیات ندارند . بنابراین هاله ای از قدرت اطراف واقعیات را احاطه کرده است. جهان مستلزم سرکوب،انقیاد و استثمار گروههای اقلیتی است که فقد هرگونه قدرت واقعی اند.جهان اجتماعی مجموعه ای هماهنگ از افراد و نهادهای صاحب قدرت تصور می شود که برای حفظ وضع موجود و متعاقبا جایگاههای قدرت شان تلاش می کنند.
شناخت شناسی انتقادی: موضعی بین ذهنی گرایی و عینی گرایی اختیار می کند لذا فرایند پژوهش مستلزم تعامل بین پژوهشگر و گروه اقلیت مورد مطالعه خواهد بود و مانند پارادایم تفسیری رابطه  رابطه ذهنی است. همدلی پژوهشگر با گروه اقلیت و تعهد پژوهشگر به تغییر شرایط اجتماعی گروه مورد مطالعه برای محقق تحول آفرین برجسته و دائمی است. در نهایت یافته های پژوهشگر باید گروه اقلیت را برای ایجاد تغییر اجتماعی جهت بهبود شرایط اجتماعی شان توانا سازد.

 

 

 

پارادایم فیمینیستی (feminist):
هستس شناسی فمینیستی:چهار نگاه در این پارادایم وجود دارد :۱-نگاه فمینیستی بنیادگرا۲-نگاه فمینیستی سوسیالیست و مارکسیستی۳-نگاه فمینیستی لیبرال ۴-نگاه پست مدرن
الف- فمینیست بنیادگرا جامعه:جامعه را جمامعه مرد سالار می بیند. مردان پست های طبقه حاکم را تصدی می کنند و زنان پست های طبقه رعیت را. این پست ها از طریق نهاد خانواده نهادی که با دریافت نیروی کار مجانی از زنان در قلمرو امور خانگی نظیر خانه داری و بچه داری به استثمار زنان می پردازند.
ب- فمینیست مارکسیست و سوسیالیست:تفاوت بین زنان و مردان به محور بیولوژیک دو طرفه برمی گردد و متفاوت است.
ج- فمینیست لیبرال: سرکوبی زنان را به فرهنگ و نگرش افراد نسبت می دهند نه ساختارها و نهادهای جامعه . فمنیست لیبرال مدعی است که زنان از طریق آموزش باید قادر به تحقق برای جنسیت ها در نتیجه مشارکت در ابزار تولید و برابری در موضوعات قانونی و حقوقی شوند.
فمنیست پست مدرن: در فرمول کردن و ابزار انتقاد بر مردسالاری بر نفس تاکید دارد و به این واقعیت اشاره دارد که زبان و متن ذاتا مردسالارانه است.
شباهت های نگاه های فمینیست :الف-استیلای غالب مردسالاری است.  ب- جهان ار تحت سیطره سازه های جنسی مردانه می بیند. ج-روابط قدرت بین زنان و مردان نابرابر است.
شناخت شناسی فمینیستی: پژوهشگر و زنان مورد مطالعه در کنار یکدیگر آزمودنی را شکل می دهند و به طور مشترک دانش را تولید می کنند.گاهی اوقات پژوهشگر و زنان مشارکت کننده را پژوهشگران همکار هی دانند لذا رابطه ماهیتا ذهنی است و نوعی کنش و واکنش متقابل را نشان می دهد.
روش شناسی فمینیستی: تایید نفوذ فراگیر جنسیت بر پژوهش از طریق : الف- شکست سکوت زنان با اتکا به تحلیل تجارب زنان  ب-تایید دانش اجتماعی عمودتا شکل گرفته به وسیله مردان در مورد مردان  ج-انتخاب پژوهشگری که جنسیت وی بر عمل پژوهشی تاثیر می گذارد.

 

پارادایم پست مدرن (postmodernism):
برای ساده سازی مفهوم پست مدرن یک تئوری محوری یا مجموعه ای از ایده ها را عنوان پست مدرن گذاشت و اهمیت ارزش برای تنوع و تناقض عدم پایبندی به یک تئوری واحد قائل است و به آن رویکرد منسجم گویند.
مدرنیسم: به ظهور صنعت گرایی ، سرمایه داری ، رشد شهرنشینی و دانش مرتبط  می شود.در زمینه دانش و دیدگاه هستی شناسانه غربی از جهان مدرنیسم : الف- حقیقت را به عنوان واقعیتهای تغییر ناپذیر می پذیرند.  ب-تمایلات انسان گرایانه را ابراز میدارد. ج-قویا بر علم ودانش متکی است.
پست مدرنیسم:۱- مدعی است که هیچگونه حقیقت واحدی وجود ندارد که پدیده اجتماعی را توصیف کند بلکه همه پدیده های متفاوتند. ۲- جهان را آشوبناک می بیند جهانی بدون الگو و بدون پیوندهای بین گذشته و آینده.
پست مدرنیسم بطور خودکار شیوه های متعارف،دانستن و گفتن را بعنوان شیوه های غلط یا کهنه رد نمی کنند بلکه شیوه های استاندارد را مورد برررسی قرار می دهد تا شیوه های جدیدی را مطرح سازد که خود تابع انتقادند. در نگاه پست مدرنیست همه شیوه ها به حد مساوی مورد تردید و بی اعتمادی اند و هیچ شیوه ای از جایگاه ممتازی برخوردار نیست.
هستی شناسی پست مدرنیسم: به اصل پاره پاره شدن معتقدند. یعنی واقعیت را تکه تکه می دانند که نمی توان صرفا از طریق واحد همه آن تکه ها را درک کرد و تفاسیر چند گانه ای از واقعیت وجود دارد. لذا به هیچ.جه نمی توان تئوری کلان را مطرح ساخت زیرا جهان در حال ثابت متغیر و تفکیک قرار دارد.
شناخت شناسی پست مدرن: نگاه پست مدرنیست بی نهایت ذهنی است و ذهنیت گرایی خود را در قالب انجام دادن و نوشتن گزارش های پژوهشی نشان می دهند و مرزهای بین حوزه ها و بررسی های پژوهش درون رشته ای را می شکند.
روش  شناسی پست مدرن: به ما اجازه می دهند درک کنیم چگونه تعاریف حقیقت و واقعیت به طور مستمر از طریقه غنی سازی متنی بازنگری شوند.به برخی از شیوه های پژوهشی اشاره دارد که بر صحبت کردن و متنی به عنوان ماخذ داده ها متمرکزند.پژوهشگر از طریق پرسشگری به گردآوری اطلاعات می پردازد.پژوهشگر شیوه ها  را زیر سوال می برد و تلاش می کند شیوه های جدیدی برای کسب دانش طراحی کند.زیان ها مورد استفاده در پژوهش پست مدرن عبارتند از : الف)ذهنیت گرایی ب)گفتمان ها  ج)تحلیل گفتمان ها  د)انعکاسی  ه)ذهنی و عینی  و)شالوده شکنی

 

تئوری آشوب(chas theory):
جهان مرکب از سیستم های پویای غیر خطی و همیشه در حال تغییر نه سیستم خطی ثابت تصور می شود. جهان غیر قابل پیش بینی است و نمی تواند منظم تصور شود رویدادهای کوچک می توانند آثار غیر منتظره معنادار را ایجاد کنند.
شناخت شناسی تئوری آشوب:رابطه فوق شبیه رابطه بین پژوهشگر و آزمودنی در پارادایم اثبات گرا است. رابطه کماکان بر تجارب علمی و معادله های ریاضیاتی به عنوان سنگ زیر بنای پژوهش علمی استوار است ماهیت پژوهشی مورد استفاده این تئوری پویا است. پژوهشگران باید زمان زیادی در میدان پژوهش صرف و تضمیین کنند که بی نظمی تجربه شده در حوزه درون الگوها یا تبیین ها تحمیل نمی شود. پژوهشگر مدیریتی از روش شناسی کمی برای مثال پرسشنامه استفاده برده و آنگاه یافته ها را بر اساس فرمول های ریاضی تحلیل می کند.

 

انواع پارادایم بر اساس ارکان(هستی شناسی،شناخت شناسی و روش شناسی) آن در یک نگاه

 

انواع پارادایم

ارکان پارادایم

اثبات گرایی

تفسیری

تئوری انتقادی

نگاه فیمینیست

پست مدرنیسم

تئوری آشوب

هستی شناسی

قوانین و حقایق جهان شمول

واقعیات چند گانه

جهان پیچیده که به وسیله قدرت های پنهان و پیدا سامان یافته است

جهان از طریق سازه های جنسی شکل می گیرد، مردان دارای قدرتند

جهان پیچیده وبه طور مستمر در حال تغییر است،تفسیرهای غیر قطعی

جهان بی ثبات،غیرخطی و پویا است

شناخت شناسی

عینی

ذهنی

بین عینی وذهنی

ذهنی

ذهنی

عینی

روش شناسی

کمی

کیفی

تحت سیطره کیفی

تحت سیطره کیفی

زیر سوال بردن،شالوده شکنی،شکل های کیفی

کمی و کیفی اگر به صورت استعاره های استفاده شود

 

 

لینک مقالاتی که بعد از خواندن این مقاله به شما پیشنهاد می شود.

  1.   روایی در تحقیق کیفی 
  2. ویژگی‌های محقق کیفی
  3. پاورپوینت تحقیق کیفی
  4. دفاع از پروپزال تحقیق کیفی​
  5. شیوه های تحلیل داده در پژوهش گراندتئوری
  6. کاربرد داده ها در پژوهش گراند تئوری

 

درباره ی admin

5 دیدگاه

  1. سلام ممنون از مطلب جامعتون فقط لطف میفرمایید منابع مورد استفاده رو هم ذکر کنید

  2. درود و سپاس از استاد بزرگوار
    ممنون میشم منایع مورد استفاده رو بفرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *