مدل و نقش آن در پژوهش
تعيين مدل و متغيرهاي تحقيق يكي از دشوارترين بخشهای فرآيند تحقيق علمي است كه راهنماي عمل محققين در پژوهشهای كاربردي هست. محقق پس از بررسي دقيق پيشينه و تدوين بيان مسئله، چارچوب نظري يا مدل تحقيق را مشخص مینماید تا بر آن اساس تحقيق خود را پياده سازد. پس از تدوين مدل، محقق گزارههای تحقيق را تنظيم مینماید.
مفهوم مدل، مانند نظريه، معاني و كاربردهاي گوناگوني در متن و زمینهی خلق معرفت جديد و درك زندگي اجتماعي دارد. ظاهراً استفاده از مدل در يك پژوهش، موجب اين گمان میشود كه بر غنا و مشروعيت پژوهش افزودهشده است.
بحث دربارهی نقش نظريه و مدل در پژوهش، بهواسطه خلط اين دو مفهوم با يكديگر، گاهي غامض میشود. بعضي از نويسندگان حتي اين دو را تركيب میکنند و از اصطلاح « مدلهای نظري » استفاده میکنند. لازم است دو معناي متداول مدل را كه ربطي به بحث ما ندارند، كنار بگذاريم: يكي نمايش سهبعدی اشيا (ماکتها)، و ديگري آرمانها و سرمشقها. مثالهایی از اين دو معنا را میتوان در هواپيماهاي مدل يا مدلهای معماري ساختمانهای پيشنهادي جست. اولي، مدلي از يك هواپيماي واقعي است، درحالیکه دومي مدلي براي يك ساختمان جديد است. اگر مدلي از یکچیز به مقياس باشد، يعني اگر تناظر یکبهیک بين عناصر مدل و عناصر چيزي كه مدل مینمایاند، برقرار باشد آنگاه آن چيز و مدل همریخت ناميده میشوند(برادبیک، 1968).
مدل بازنمود کوچکتر شيء اصلي است. اگر اين مدل كار كند، مثل يك موتور بخار، و بر اساس همان اصول كار كند، آنگاه همریختی كامل میشود، اما چنين حالتي بهندرت حاصل میشود. مدلهای كاري معمولاً از اصول متفاوتي پيروي میکنند. به همين دليل، چنين مدلهایی ارزش نظري و پژوهشي محدودي دارند، حتي شايد گمراهکننده باشند.
ديگر كاربرد متداول مدل، كه بازهم ربطي به پژوهش ندارد، معناي آرماني يا هنجاري آن است، مثل يك پدر يا مادر نمونه يا سازمان نمونه (سرمشق ). چنين مدلهایی ممكن است هرگز در واقعيت وجود نداشته باشند، اما بهعنوان آرمانهایی كه در جهت آنها میتوان حركت كرد، مطرح میشوند. اين نوع مدلها گاهي با تیپهای ایدئال بهاشتباه گرفته میشوند. شايد اين امر تا حدي نتیجهی بحث وبر از تیپهای ايده آل در ساختن تيپ ايده آلي از بوروكراسي باشد. مقصود وبر از تيپ ايده آل، برجسته كردن ویژگیهای خاص يك پدیدهی اجتماعي در نوعي مدل بود كه میتوان از آن برای تحليل و مقایسهی مصاديق موجود اين پديده استفاده كرد. ازاینجهت، تيپ ایدئال چيزي شبيه واحد اندازهگیری است. اما چون وبر استدلال میکرد كه سازمان بوروكراتيك عقلانیترین شیوهی هماهنگسازی فعالیتهای اجرايي گرو ه بزرگي از آدمیان است، تيپ ایدئال بوروكراسي او را بهترين شكل مديريت و گردانش در مقياس بزرگ پنداشتهاند.
خود وبر هم در استمرار چنين برداشتي نقش داشته است. درهرحال ترجمهی »ایدئال « براي واژهی آلماني چندان مناسب نيست؛ اصطلاح تيپ «برساخته شده» میتواند اين مشكل را برطرف كند. مدل بهعنوان معيار مقايسه میتواند سودمند باشد، اما كاربرد آن در معناي هنجاري هيچ ربطي به پژوهش اجتماعي ندارد. مدلها چارچوبي مفهومي يا نظري فراهم میآورند و میتوانند نمايانگر مكانيسم يا ساختار تبييني فرضيه واری باشند كه شايد با استفاده از تشبيه و تمثيل به دست آيند، يا میتوانند روشي براي سازماندهی نتايج پژوهش و ارائه آنها باشند.
ابتداییترین كاربرد مدلها كه البته بیاهمیت نيست، بهمنزلهی توصیفهای انتزاعي است. توصیفهای انتزاعي بااینکه معمولاً مدل محسوب نمیشوند، اما میتوان آنها را مدلهایی از برخي جنبههای واقعيات اجتماعي پنداشت. دادهها و مشاهدههای منظم يا اتفاقي ممكن است به شکلگیری چنين مدلهایی بيانجامد، اما هدف آنها با مدلهای انتزاعي تفاوت دارد(شوتز، 1963).
مفهوم مدل از سوي برخي از نويسندگان بهعنوان معادل و مترادفي براي نظريه، يا بهخصوص، برداشت خاصي از نظريه، بهکاررفته است. براي مثال ليو و مارچ نهتنها مدل را با نظريه هممعنا میدانند، بلكه آن را حتي با «پارادايم» ،« فرضيه » و حتي «تصورات» هم بهصورت علیالبدل به كار میبرند(لایو و مارچ، 1975).
البته بايد دانست كه هميشه اين امكان وجود ندارد كه مدل علمي و نظریهی علمي را بهدقت از هم تميز دهيم، و اين اصطلاحات گاهي بهجای هم به كار میروند. مدل ممكن است انبوهي از نظریهها را به وجود آورد اما يك نظريه شايد چنان نيرومند باشد كه در عمل، به يك مدل كلي تبديل شود.
در اينجا مدل را براي اشاره به تصويري نسبتاً كلي از خطوط اصلي برخي پدیدههای عمده به كار میبریم، مثل بعضي از افكار پيشرو درباره ماهيت عناصر تشکیلدهندهی آن پديده و الگوي روابط آنها. يك نظريه ازنظر ما ابزاري اكتشافي براي سازماندهی چيزي است كه درزمانی مشخص دربارهی پرسش يا موضوع کموبیش صريحي میدانیم، يا فكر میکنیم كه میدانیم. ازاینرو، يك نظريه، محدودتر و جزئیتر و خاصتر از يك مدل است. معمولاً میتوان نادرستي يك نظريه را اثبات كرد، اما در مورد يك مدل فقط میتوان دربارهی نقص، بيهودگي يا گمراهکننده بودن آن قضاوت كرد. يك مدل، نظریهای كلي است كه مؤلفهی هستي شناسانهی نيرومندي دارد، درحالیکه نظريه پاسخي است به پرسش پژوهشي خاص(اینکلس، 1964).مترادف گرفتن مدل و نظريه موجب شبهه و سردرگمي در مفاهيمي میشود كه كاربردهاي گوناگون ديگري هم داشتهاند. بهتر است از اين كار پرهيز كنيم.
مدل بافکر يك طرح مفهومي نيز ارتباط دارد . اين كاربرد پيوند نزديكي هم با «دیدگاههای نظري » و هم با «سنتهای هستي شناختي » در كاربرد مفاهيم پژوهش دارد . يك مدل مفهومي میکوشد جهان انساني و اجتماعي را برحسب آرايشي از مفاهيم مرتبط، يا يك طرح مفهومي، نمايش دهد(میلر، 1984).
كاربرد رايج ديگري از واژه مدل، تركيب آن با نظريه و تشكيل اصطلاح مدل نظري است. ويلر كوشيده است اين اصطلاح تركيبي را با دقت و وسواس در تشريح رابطهی نظريه و پژوهش مورداستفاده قرار دهد(ویلر، 1967). طرح او را میتوان در استراتژي پژوهش قياسي جاي داد. ويلر با اين استدلال كه نظریهی اجتماعي بايد از رهگذر كاربرد مدلها پرورانده شود، «مدلهای نظري » را جايي ميان « مدلهای كلي » و پژوهش قرار میدهد.
« مدلهای كلي » پشتوانهای براي «مدلهای نظري» فراهم میکنند. كه براي برساختن و آزمون نظریهها ضرورت دارند. يك «مدل نظري» حاوي مفاهيم و ایدههای تبييني است كه به پدیدهی خاصي مربوط میشوند . اين مدل منبعي براي فرضیههای خاصي است كه میتوان آنها را در جريان پژوهش آزمون كرد. ويلر «مدل نظري» را چنين تعريف میکند: »مفهومسازی دربارهی گروهي از پدیدهها، كه بر اساس منطق بنياديني برساخته میشود و قصد نهايي اين است كه مفاهیم، روابط و گزارهها مجهز به دستگاهی صوري شوند كه اگر معتبر باشد، به يك نظريه بدل میشود(ویلر، 1967)
با سلام و سپاس از مطالب مفیدتان. یک پیشنهاد داشتم. در صورت امکان مشخصات کامل منابع ذکرشده در مطالب هم ذکر شود در انتهای متن. با سپاس
سلام عزیزم سپاسگزارم.
بارها گفتیم این ها بخشی از مطالب کلاس ها و کتاب خود دکتر مرادی و خانم دکتر میرالماسی است.
Moradi, M., & Miralmasi, A. (2020). Pragmatic research method. (F. Seydi, Ed.) (1st ed.). Tehran: School of quantitative and qualitative research. Retrieved from https://analysisacademy.com/