دلایل استفاده از نمونهگیری در تحقیقات
هدف همه نمونهبرداریها در پژوهش علمي، تهيه گزارههای دقيق و بامعنا درباره يك گروه، بر پايه مطالعه زیرمجموعهای از آن گروه است . اين گروه ممكن است مجموعهای از افراد يا چيزها باشد. دسترسي به ویژگیهای گروه كلي موردمطالعه ، در صورتي امکانپذیر است كه حالتهای گوناگون يا موارد مختلف پديده موردمطالعه را(از راه مشاهده يا آزمايش) بارها آزموده باشيم. روشن است كه تنها با يك نوبت آزمايش يا آزمايش در مورد معدود و خاص نمیتوان به نتايج پژوهش علمي دستیافت.
در پژوهش، اين شرط مهم است كه آزمايش موردنظر بهاندازه كافي تكرار شود تا امر تعميم و استنباط امکانپذیر باشد. بنابراين ضمن تعيين مسئله موردپژوهش ، لازم است مواردي كه پژوهش در آن صورت میگیرد و همچنین فراواني موارد آزمايش و چگونگي انتخاب اين موارد را مشخص كرد.
دلايل استفاده از گروه نمونه بهجای جمعآوری دادهها از كل جامعه آماري، كاملاً آشكار است. در بررسیهای پژوهشي كه شامل چند صد و حتي چند هزار عضو جامعه آماري میشود، عملاً غيرممكن است كه اطلاعات را از هر عضو جمعآوری كنيم يا او را آزمون كنيم يا او را مورد آزمايش قرار دهيم. حتي اگر امکانپذیر هم باشد، به لحاظ زمان، هزينه و ساير مسائل منابع انساني، مقدور نيست. كيش معتقد است كه نمونهگیری در مقايسه با شمارش كامل، از چند جنبه برتري دارد . ازجملهی اين جنبهها میتوان موارد زير را برشمرد: باصرفهتر بودن، سرعت عمل بيشتر و کوتاهتر بودن زمان موردنیاز، كيفيت بالاتر دادهها از طريق دقت بيشتر در گردآوري و استخراج آنها . بهطورکلی، ازنظر تحليل آماري، حتي اگر دادهها از طريق شمارش كامل گردآوریشده باشد، میتوانیم افراد مورد مشاهده را بهعنوان نمونهای از جامعه منظور نماييم. اين حالت در مواردي رخ میدهد كه تعداد افراد جامعهی موردمطالعه چندان زياد نبوده و نمونهگیری ضرورت نداشته باشد(کیش، 1997)
بهطور خلاصه میتوان دلايل نمونهگیری را اینگونه بيان نمود:
1. مطالعهی يك گروه نمونه بهجای كل جامعه آماري، گاهي ممكن است منجر به نتايج معتبرتري شود، بيشتر به خاطر اینکه خستگي كمتري وجود خواهد داشت و ازاینرو خطاهاي كمتري در جمعآوری اطلاعات پديد میآورد، مخصوصاً موقع كه اعضاي جامعه آماري بسيار وسيع باشد.
2. نمونهبرداری موجب تسهيل و تسريع كار پژوهش، صرفهجویی در وقت، هزينه و نيروي پژوهش میشود. معمولاً ازلحاظ اقتصادي بهصرفه نزدیکتر است كه زیرمجموعهای از يك گروه، و نه كل گروه، مطالعه شود.براي مثال، نمونه لامپهای الكتريكي را در نظر بگيريد. اگر بخواهيم براي آزمون طول عمر يك دسته لامپ، همه لامپهای تولیدشده را بسوزانيم، هیچچیزی براي فروش وجود نخواهد داشت.
3. در برخي آزمایشها، خود آزمايش يا مشاهده به شكلي در پدیدهی موردمطالعه تأثير میکند و حتي سبب ضايع شدن آن مورد بهخصوص میشود، بنابراين ناچار خواهيم بود پژوهش را روي نمونهای از آن فرآورده و نه كل فرآورده، انجام دهيم.
4. بهطورکلی، بررسي يك گروه نمونه، مؤثرتر و كارآمدتر از بررسي يك گروه بزرگتر است (به سبب كنترل بيشتر). اغلب آزمونهای آماري معنادار بودن تا حدود زيادي تابع حجم نمونه است و شايد به همين دليل نمونههای خيلي بزرگ (مثلاً 100 نفري يا بيشتر) اصولاً براي پژوهش نامطلوب است، زيرا احتمال آنكه همبستگیهای بسيار ضعيف و تفاوتهای ناچيز هم در اینگونه نمونهها ازلحاظ آماري معنادار شود، زياد است.
به لحاظ روششناسی علمي ، موقع میتوان بهجای پژوهش نامحدود، قواعد و قوانين علمي را بر پايه بررسي موارد معدود و معين بنا كرد كه : 1) در انتخاب موارد آزمايش، قواعد نمونهبرداری رعايت شده باشد و ميان اين موارد خاص(گروه نمونه ) و گروه كلي(جامعه) شباهت دقيق موجود باشد، و 2) مقادير توصيفي كه از موارد آزمايشي استخراج میشود، با روشهای آماري مناسب بررسي شود تا معلوم گردد كه تا چه حد میتوان به نتايج حاصله كليت داد . نمونهبرداری يكي از مباحث اساسي روششناسی علمي است و در طرحریزی و اجراي پژوه مای تجربي و در بهرهبرداری از نتايج آن، اهميت فراوان دارد. اطلاع از مفاهيم اساسي آمار، پیشنیاز مطالعهی طرح نمونهبرداری است و براي درك روشهای نمونهبرداری نيز آشنايي با برخي اصطلاحات، امري ضروري محسوب میشود. با توجه به اين مطلب، ابتدا اصطلاحات فني متداول در نمونهبرداری، سپس انواع نمونه و روشهای مختلف نمونهبرداری و چگونگي انتخاب گروه نمونه را بررسي میکنیم(هومن، 1386 ، 264 – 266 ).