نمونه گیری هدفمند در تحقیقات کیفی
مفهوم نمونه گیری هدفمند در پژوهش های کیفی به کار می رود و بدین معناست پویشگر افراد و مکان مطالعه را از این رو برای مطالعه انتخاب می کند که می تواند در فهم مسئله پژوهش و پدیده محوری مطالعه موثر باشند. در این استراتژی نمونه گیری باید در مورد اینکه
1)چه کس و چه چیزی نمونه گیری شود؟
2) چه نوع از نمونه گیری استفاده شود؟
3) و چه تعداد افراد یا محل نمونه گیری شود؟
تصمیم گیری کند. افزون بر این پژوهشگر باید به این مطلب توجه داشته باشد که ایا نمونه گیری او سازگار و همسو با اطلاعات مورد نیاز برای رویکرد تحقیق او هست یا خیر؟
در مورد سوال اول که چه کس و چه چیزی باید نمونه گیری شود مارشال و روسمن در سال 2006 بیان کردند 4 بعد برای نمونه گیری وجود دارد.
- رویداد ها
- محیط ها
- نقش آفرینان
- مصنوعات
همچنین اشاره می کنند که نمونه گیری می تواند در طول مطالعه تغییر کرده و پژوهشگران باید منعطف باشند. اما با این حال تا حدی که ممکن است برای استراتژی نمونه گیری خود باید طرح ریزی و برنامه داشته باشند. من به این بحث نمونه گیری پژوهش کیفی را نیز اضافه می کنم، پژوهشگران کیفی می توانند در سطح محل، رویداد یا فرایند و در سطح مشارکت کنندگان نمونه گیری کنند. ممکن است در طرح مطالعه کیفی یک یا چند سطح از این سطوح مد نظر باشد که البته باید هر یک را مشخص و تشریح کرد.
در مورد سوال دوم که چه شکلی یا نوعی از نمونه گیری باید انجام شود، باید بیان کرد که استراتژی های نمونه گیری کیفی متنوعی در دسترس است. این استراتژی ها اسامی و تعاریف خاص خود را دارند و ممکن است در گزارش های پژوهشی نیز توصیف شوند.
اولین استراتژی حداکثر گونه گونی (Maximum variation ) است. چرا که رویکردی معمول در مطالعات کیفی به شمار می رود. این رویکرد مستلزم این است که پیشاپیش معیاری برای تفکیک محل ها و مشارکت کنندگان تعیین کرد و سپس محل ها و مشارکت کنندگانی را انتخاب کرد که کاملا از نظر این معیار ها متفاوت باشند. غالبا این رویکرد بدین سبب اتخاذ می شود که وقتی پژوهشگر تفاوت ها را در آغاز مطالعه حداکثر می سازد احتمال اینکه یافته هایش منعکس کننده تفاوت ها یا نگاه های متفاوت باشد (یکی از آرمان های پژوهش کیفی) بیشتر می شود.
دیگر استراتژی پر کاربرد تحقیق کیفی استراتژی مورد های بحرانی( Critical cases ) است که اطلاعات خاصی را درباره یک مسئله ارائه می دهند. استراتژی دیگر کیس های در دسترس( Convenience cases ) است که حاکی از انتخاب محل ها و افرادی است که پژوهشگر می تواند به راحتی به آن ها دست یافته و به آسانی داده ها را گرد آوری نماید.
مسئله اندازه نیز یکی از تصمیمات مهم در رابطه با استراتژی نمونه گیری در فرایند گرد آوری داده ها است. یکی از رهنمود ها در پژوهش های کیفی این است که حتی اگر محل ها و افراد اندکی مورد مطالعه قرار می گیرند، جزییات گسترده ای در مورد هر محل یا فرد جمع آوری گردد. هدف پژوهش کیفی تعمیم دهی اطلاعات نیست( مگر در برخی از مطالعات موردی ) بلکه توضیح دادن و روشن کردن موارد خاص و ویژه است.(پینگر و داینس، 2006). جدای از این توصیه ی کلی هر یک از استراتژی های اصلی مطالعات کیفی، ملاحظات خاصی در باب اندازه نمونه دارند.
به عنوان مثال در استراتژی روایتی معمولا اندازه نمونه یک یا دو نفر است. مگر در مطالعات خاصی که جمعی از مشارکت کنندگان یک داستان جمعی را بیان می کنند. در پدیدار شناسی مطالعات مختلفی بر مبنای یک مشارکت کننده تا 325 نفر وجود دارد(پلکینگهورن، 1986). البته داکز در سال 1984 3 تا 10 نفر را در مطالعات با استراتژی پدیدار شناسی را توصیه می کند. همچنین ریمن در سال 1986 برای مطالعات با استراتژی نظریه داده بنیاد مطالعه 20 تا 30 نفر را برای ایجاد یک نظریه خوش ساخت البته در بخش کیفی آن را پیشنهاد می کند، اما این تعداد بیشتر هم می تواند باشد(چارمز، 2006) از طرفی باید بیان کنم که کرسول 2006 برای مطالعات قوم نگاری ، مطالعات با گروه های منفرد را می پسندد و در مطالعات موردی هم هرگز بیش از 4 یا 5 مورد را در یک مطالعه واحد پیشنهاد نمی کند.
البته باید بیان کرد که استراوس و کوربین به نمونه گیری نظری اشاره می کنند که فرایند نمونه گیری افرادی است که می توانند به تکمیل و تدوین کدگذاری باز و محوری نظریه کمک کنند. این استراتژی با انتخاب و مطالعه یک نمونه متجانس از افراد شروع می شود و پس از تدوین نظریه اولیه، به انتخاب و مطالعه یک نمونه غیر متجانس می پردازد. دلیل مطالعه این نمونه غیر متجانس تایید یا عدم تایید شرایطی است که مدل تحت آن عمل می کند.
محسن مرادی
از کپی کردن مطالب سایت یا کانال بدون ذکر منبع خودداری شود.
آدرس کانال تلگرام: https://telegram.me/analysisacademy
اطلاعات خوب بود.ممنون
ممنون